روز 1072

باورم نمیشه بعد 1000 روز دارم بالاخره یه جمله یا چندین جملات برات مینویسم

میدونی باز دوباره ماه رمضونه ولی هیچی مثل اون ماه رمضونی که باهم شروع کردیم نیست

اره همون ماهی که شروعش بودی و پایانش نه

هیچوقت نفهمیدی چقد تو نبودت داد زدم.. من ادمی نبودم که داد بزنم از کوره در برم عصبی بشم یا.. 

ولی بعد رفتنت هرروز یکی میگفت چرا انقدر عصبی بعد رفتنت هرروز یکی میگفت چرا انقدر تو خودتی چرا انقدر افسرده ای چرا با بقیه حرف نمیزنی

شاید دیگه نتونم ادم شادی بشم دیگه نتونم به اون ادمی که بودم برگردم..

حس میکنم تو این دنیا نمیتونم هیچکسو اندازه تو دوست داشته باشم..

راستش فکر میکردم برای همیشه فراموش شدی و من دیگه قرار نیست بهت فکر کنم ولی الان دو هفتس حتی یه ثانیه از ذهنم کنار نمیری..

خیلی دارم خودمو سرگرم میکنم..

نمیدونم بیا امیدوار باشیم برگردم خوابگاه از سرم پریده باشی

بیا امیدوار باشیم بتونم فقط یه رابطه رو وقتی که دیگه حتی نمیتونم تورو به یاد بیارم شروع کرده باشم و خوشبخت باشم.

روز147

چتای یه سال پیش باید چیز جالبی باشه نه؟🙂

 

بهش میگفتم حتی با دوستاتم لاس نزن چون میترسم از دستت بدم:)

بهم میگفت: دیونه ای😨

تا وقتی منم میخامت اونا چ اهمیتی دارن

 

+اهمیتش الانی مشخص شد که اونا دارنت و من ندارم:)

روز 54

قلبم داره میاد تو دهنم.. گفت امروز یکیو بغل کرده.. نکنه اون پسره؟؟؟

اون نباشههه من میمرممم.. بغلش مال منههه مال منهههه

روز50

قلبم درد میکنه.‌.

حس میکنم مردم ولی نفس میکشم..

عین دیوونه ها میخندم ولی اشکا یجور دیگه میریزن..

ساعتایی که با هم میگذروندیمو با کی میگذرونی معجزه؟

درد داره..

اون ارومت میکنه.. ماچلکه صدات میزنه.. بغلت میکنه.. همش پیشته..

سهم من چیه؟؟

چجوری تحمل کنم؟؟؟؟؟؟

روز47

 

میخواستم برم براش بنویسم:

هرموقع بهت نیاز دارم نیستی و بدیش اینه که نمی‌تونم ازت توقع داشته باشم که باشی؛

سخت‌تر از این‌ که آدم میدونه قرار نیست باشی، اینه که بدونه حق نداره بودنتو بخواد.

راستش الان که دیگه قرار نیست صاحب آغوش و قلبت باشم

دارم از ته ته وجودم غصه میخورم که نکنه یکی بیاد توی زندگیت و صاحبشون بشه؛

حتی فکر کردن به این که یه نفر دیگه بخواد گرمای آغوشتو حس کنه باعث میشه نفسم

بگیره :)

 

روز43

میگفتم لبخندتو میبوسم..

میگفتی لبخندو نمیتونی ببوسی!

نیسی معجزه ولی من هروز لبخندتو میبوسم

دیدی میتونم..

هرروز به لبخندت خیره میشم و با گریه میبوسمش.. هنوز تمراری نشده:)

میگفتی تکراری میشی.. تو حتی اگه مثه عکست همیشه یه شکل باشی برای من تکراری نمیشی

روز40

باید از تتلو ممنون باشم؟

شاید..

اون باعث شد بغلم کنه.. نوازشم کنه.. برام بخونه تا خوابم ببره:)

ولی.. نگفت دوسم داره:))

هیچی مثه قبل نیس

روز36

هنوزم اونقدری عشق هست که حتی بدون اینکه همو ببینیم یا با هم حرف بزنیم بفهمیم حالش بده.. حسش کنیم:)

اومد.. من خوب نیستم.. چرا نمیمونه؟

روز35

به خودم قول دادم تا باهاش حرف نزدم نخوابم..

پس بیا همینکارو کنیم:)

روز 27

درد داری..

هر روز از خدا خواستم حداقل درد نکشی ولی.. نشد..

عب نداره بازم میخوام ازش:)

هوم.. میخوام بگم چقد عاشقتم..میخوام بگم چقد دلتنگتم ولی میترسم بری..